Name:
Location: Tabriz, Iran

Sunday, August 28, 2005

فرياد آفرينش طنين مستی هستيست؟ زيباست نادان ماندن و آميختن اوهام وحشت بار کم رسيدن جز انديشه با مسئوليت و آميختن با اوهام وحشت بار افزون نرسانيدن !کجايند آنها که با قدمهايشان طنين دل خود را آميخته با ناله ی برگ های خشک خزان با قدمهای خود در فشار سنگ فرش ها به الّله ميرسانيدند حال آنکه تمام گلبرگ های تر با حيله ی باد در لابه لای سنگ فرش ها فرورفته اند و صدای پاشنه هايم را
در خود فرو می کنّند و حتی از بريدن نواز تيک تاک کفشهايم هم دريغ نمی ورزند . کجاست آن مهيبی که می گويند نامش کوه ها را خرد خواهد کرد؟ چرا نيست تا از روی محبّت چشمکی زند تا با نسيم دلنواز پلکش زير پاهای کثيفم را پاک گرداند تا ناله های ناتوانی را که جز برای او نمی گريد بشنود؟ ناتوانی که جز با پاهای کثيفش نميتواند سخنی بگويد ! صدايي برخاست و گلبرگ ها بر ساقه نشستند اشتباه ميکردم همگی پروانه بودند به زير پاهای کثيفم و ميدانستم که سر انجام از اين راه گذر خواهم کرد ولی ديروز چه می دانستم که روز موعود امروز است؟ امّا شب هنگام باز ميگردم تا به رويا ديدارت کنم کسم نخواهد ديد و بازم نخواهد پرسيد پس خاطر آسوده دار و در را باز بگذار ... يا علی

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

ghashang bud,yani kheyli bishtar az ooni ke bavaram beshe khub minevisi:):D

4:09 PM  
Anonymous Anonymous said...

سلام دوست جدید:)
اسم وبلاگتون که جالبه...سه نوشته رو خوندم... باید بگم این نوع قلم سخته ! سعنس منظوزم من سخت می پذیرم که هضمش کنم... ام قشنگ بود.. مخصوصا سومی ... امیدوارم دوستای خوبی باشیم..خوش باشید

1:55 AM  
Anonymous Anonymous said...

chera be roz nashodid?!

12:05 AM  

Post a Comment

<< Home